۴۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کوتاه نوشت مثلا» ثبت شده است

سمفونی شصت و ششم: آنجا کسی نبود

راه های رفته را برگشتم.
انگار که تازه...
به دو سال ِ پیش دیپورت شدم.

سمفونی پنجاه و نهم: Keep Calm & Shoot People

یک انسان به ظاهر بالغ ولی در باطن نابالغ با یک انسان بالغ دیگر که در طول رابطه اش با سایرین تماماً حواس َش به اعمال و رفتار خودش بوده، داستان کودکانه ای خلق می کند. عده ای ناشی زور می زنند تا آدمی را که نمی شناسند قضاوت کنند. 

بیشتر از این که تراژدی باشد، شوخی تلخ گریستن به حال انسان نماهاست.

یک آدم بلاتکلیف به ناکجاباد می رود. گًله ای که دنباله اش را گرفته اید... شما به کجا می روید؟

سمفونی پنجاه و هفتم

sms دادم: "رو چه سجاده ای نماز می خونی؟ اصلاً با اعتقاد به کی سر سجاده می شینی؟" جواب داد: "نگو! خندم میگیره..."

سمفونی پنجاه و دوم: No more

You're the worst

.Gretchen Cutler: I don't want to live around you, Jimmie
 .I don't want to live in crevasses
 !I'm not Moss

+ حقیقت مگر چیست؟ حقیقت همین است دیگر. به غیر ایده آل ها تن می دهی و بعدها که فیلت یاد هندوستان کرد... می بینی خسته ای. 
:) 

سمفونی پنجاه و یکم


باید شوخی شوخی بروی تا جدی جدی باورت کنند.

+ نفس ِ عمیق... و لبخند: "که اینطور!" 

سمفونی چهل و چهارم

می خَری اش، عادی می شود.
عاشق اش می شوی، رنگ می بازد.
زندگـی عادت کردن به عادی شده هاییست که روزی آرزویت بودند...
نوشتـہ هاے یکـ مبتلا بـہ پارادوکسُ مےخونے...