طلبِ ببخش کرد

همان آدمکِ دیروزیِ راه گرفته در زندگیـ اَم

گفت که ببخشم... همه اَش را!

و همه اَش برای لحظه ای پیشِ چشمان َ م سُر خورد و مُرد.

گفتم به پاسِ شبِ قدر؟ حتماً باید شبِ قدرها باشند که قصدِ آدم شدن کنید؟ 

مصمم گفت بله.

فکر کردم او که در حقِ من بد نکرده بود... 

و ایمان آوردم که شاید خاصیتِ شب قدر همین "مُردنِ بدی" باشد.


+ عکس اثرِ یک من عزیزِ و تشکرِ من برای یک هدیۀ به یاد گذاشتنی کم و بی اثرِ. 

❤ :)