اینکه بعضاً گاه و بی گاه بخوای خودتُ اثبات کنی به کسیکه به اندازۀ کافی می شناسَتِت، انرژی بَر و کسالت آوره. 
باور اینکه دیشب همه چیُ سر یک اسم از دست دادیم، سنگین بود.
کنترلی که بایدُ نداشتیم. به سرعت برق و باد نسبت به حرف ها و کارهای هم عکس العمل پرتاب می کردیم و آخرم تو ناکجاآباد گم شدیم.
حس ِ اینکه بابت هر حرف و کاری ازم سَنَد می خواد، غیر قابل تحمل ِ . 
همیشه شنیده بودم آدم های شکّاک همه رُ به خاطر کرده های خود تو گذشته شک برانگیز می بینند. 
مطمئن نیستم درست ِ یا نه...! حتی مطمئن نیستم کار کی درست بوده، در حال حاضر تنها اعتمادی که می تونم داشته باشم نسبت به خودمـہ.