- وقایع نگار
- جمعه ۱۱ تیر ۹۵
- نظرات [ ۱۴ ]
- وقایع نگار
- جمعه ۱۱ تیر ۹۵
- نظرات [ ۱۵ ]
چرا هیچوقتـ انتظار خطا از قشرِ خاص [مثال: پزشکان] را در رابطـہ هایشان نداریم؟
چرا همیشـہ تصور مے کنیم درصد خطا از سایر قشرها [مثال: هنرمندان] بیشتر است؟
چرا هیچوقتـ انتظار یک دکترِ مُخ زن را نداریم؟
ریشـہ این تفاوت گذارے ها در ذهنیتِ ما بـہ چے برمے گرده؟
- وقایع نگار
- چهارشنبه ۹ تیر ۹۵
- نظرات [ ۲۶ ]
"1971 Panic In The Needle Park"؛
در دقایقِ نخست، موضوع براے من بیشتر از آنکـہ "اعتیاد - عشق" باشد، "عشق - اعتیاد" بود. اولویت فیلم از نظر من عشق بود کـہ در گردابِ اعتیاد بـہ تصویر کشیدہ و در دقایقِ پسین توسط همان اعتیاد [موضوع اصلے] ناپدید شد.
داستانِ فیلم روے دخترے بـہ نامِ Helen کـہ از قضا هنرمند مے باشد، متمرکز است. دخترے کـہ خانـہ و خانوادہ اَش را بے دلیل ترک کردہ و کورکورانـہ [اشارہ بـہ تفریحے مصرف کردنِ Bobby] بـہ Bobby کـہ معتاد است، علاقـہ مند مے شود.
شدتِ این علاقـہ رو بـہ شیفتگے آنقدر زیاد است کـہ Helen بـہ خاطر وضعیت Bobby حاضر بـہ خریدن مواد مے شود.
فیلم رفتـہ رفتـہ خشن مے شود. بیشتر رنگِ نابودے شخصیت هاے فیلم را بر اثر اعتیاد بـہ رُخ مے کشد کـہ دیگر تیرِ تلخ نهایے را با معتادشدن Helen مے زند.
گرچـہ این پایانِ ماجراے تلخ نیست؛ داستان تازہ از این پس درگیر سیاهےِ اعتیاد شدہ و نشان مے دهد Helen و انسان هاے درگیرِ اعتیاد چون او چطور بے اطلاع از خودِ حقیقے شان حاضر بـہ کارهاے وحشتناک ترے مے شوند.
آغاز تن فروشیِ Helen براے خرید بیشتر مواد نشان از نیازِ وحشتناکِ او و سایر انسان هاے بیمارِ این قشر دارد.
عشق در فیلم کم کم رنگ مے بازد و در آخر، Helen ِ عاشق در حالیکـہ براے تصمیم گیرے مردد است، حاضر بـہ لو دادنِ Bobby مے شود.
- وقایع نگار
- سه شنبه ۸ تیر ۹۵
- نظرات [ ۷ ]
- وقایع نگار
- سه شنبه ۸ تیر ۹۵
- نظرات [ ۱۰ ]
- وقایع نگار
- دوشنبه ۷ تیر ۹۵
- نظرات [ ۱۸ ]
طلبِ ببخش کرد
همان آدمکِ دیروزیِ راه گرفته در زندگیـ اَم
گفت که ببخشم... همه اَش را!
و همه اَش برای لحظه ای پیشِ چشمان َ م سُر خورد و مُرد.
گفتم به پاسِ شبِ قدر؟ حتماً باید شبِ قدرها باشند که قصدِ آدم شدن کنید؟
مصمم گفت بله.
فکر کردم او که در حقِ من بد نکرده بود...
و ایمان آوردم که شاید خاصیتِ شب قدر همین "مُردنِ بدی" باشد.
+ عکس اثرِ یک من عزیزِ و تشکرِ من برای یک هدیۀ به یاد گذاشتنی کم و بی اثرِ.
❤ :)
- وقایع نگار
- شنبه ۵ تیر ۹۵
- نظرات [ ۱۵ ]
- وقایع نگار
- جمعه ۲۸ خرداد ۹۵
- نظرات [ ۱۴ ]
- وقایع نگار
- دوشنبه ۲۴ خرداد ۹۵
- نظرات [ ۱۵ ]
- سمفونی صد و نود و سوم: خیالات مغشوش
- سمفونی صد و نود و دوم: واژه به واژه درک کن
- سمفونی صد و نود و یکم
- سمفونی صد و نودم: خصوصے |1|
- سمفونی صد و هشتاد و نهم: بوت [بوی تو]
- سمفونی صد و هشتاد و هشتم: غریبه تر از هفت پشت آشنا
- سمفونی صد و هشتاد و هفتم: پُرروش نکن!
- سمفونی صد و هشتاد و ششم: حال زار کودک درون
- سمفونی صد و هشتاد و پنجم: نامه ای به فرزند در آن سوی ماورا
- سمفونی صد و هشتاد و چهارم: می شود فاش همه
- دی ۱۳۹۵ ( ۱ )
- آذر ۱۳۹۵ ( ۲ )
- آبان ۱۳۹۵ ( ۲ )
- مهر ۱۳۹۵ ( ۷ )
- شهریور ۱۳۹۵ ( ۱۳ )
- مرداد ۱۳۹۵ ( ۸ )
- تیر ۱۳۹۵ ( ۱۵ )
- خرداد ۱۳۹۵ ( ۱۱ )
- ارديبهشت ۱۳۹۵ ( ۷ )
- فروردين ۱۳۹۵ ( ۵ )
- اسفند ۱۳۹۴ ( ۱۲ )
- بهمن ۱۳۹۴ ( ۱۰ )
- دی ۱۳۹۴ ( ۱۸ )
- آذر ۱۳۹۴ ( ۱۴ )
- آبان ۱۳۹۴ ( ۲۲ )
- مهر ۱۳۹۴ ( ۱۴ )
- شهریور ۱۳۹۴ ( ۶ )
- مرداد ۱۳۹۴ ( ۳ )
- تیر ۱۳۹۴ ( ۱۹ )
- خرداد ۱۳۹۴ ( ۴ )
- سمفونی صد و شصت و یکم: Daddy تُخس My
- سمفونی صد و پنجاه و هفتم: #بے پدر
- سمفونی صد و شصت و سوم
- سمفونی صد و پنجاه و نهم: Congratulations To A&R
- سمفونی صد و شصت و چهارم: باریدم
- سمفونی صد و چهل و پنجم: "بختیاری بودن" Be Proud Of
- سمفونی صد و پنجاه و یکم: وحشت در پارک سوزنے
- سمفونی صد و پنجاه و چهارم: من و تو
- سمفونی صد و پنجاه و ششم: یاس
- سمفونی صد و پنجاه و سوم: You Is Good
- سمفونی پنجاه و هشتم
- سمفونی چهل و ششم: نخوان مرا
- سمفونی صد و چهل و ششم
- سمفونی صد و پنجاه و پنجم: و باز غم
- سمفونی صد و چهل و هشتم: مرگِ بدی
- سمفونی صد و چهل و پنجم: "بختیاری بودن" Be Proud Of
- سمفونی نود و نهم: جُنون ِ همبرگری!
- سمفونی شصت و هشتم: ع
- سمفونی صد و پنجاه و یکم: وحشت در پارک سوزنے
- سمفونی پنجاه و سوم: یادم هست! یادت نیست؟
- سمفونی صد و پنجاه و یکم: وحشت در پارک سوزنے
- سمفونی شصت و دوم: 00:20
- سمفونی صد و چهل و ششم
- سمفونی صد و پنجاه و پنجم: و باز غم
- سمفونی صد و چهل و سوم: بی ثباتی
- سمفونی نود و نهم: جُنون ِ همبرگری!
- سمفونی هشتاد و ششم: زن ِ بدموقع
- سمفونی صد و چهل و هشتم: مرگِ بدی
- سمفونی شصت و هشتم: ع
- سمفونی نود و دوم: محض ِ بیخودی