1. در خواب با الف دست بر گردن همدیگر خیابان های تهران را آن هم شبانه گز می کردیم. این که در خواب الف شبیه خودش نبود مهم نبود، در خواب مطمئن بودم خودش است.

موهایم بلوند تیره بود و هنوز صدای یاه یاه خندیدنم در گوشم می پیچد. الف هم خوشحال بود...

اما از کجا می آمدیم و کدام مرد مدام از ما می پرسید: شما با یکدیگر جورید یا ناجور؟ یادم نمی آید. گربه های میان راه که یکی رم کرده بود و با آن دهان گشاد خیره شده بود و دیگری پنجول کشان حمله ور شد، نماد چه بود نمی دانم.

این که خواب را کامل به الف نگفتم صیغۀ خاصی نداشت اما این که هدف ما در خواب به نوعی یک ما شدن بود، شرم داشت. 


2. باز با الف بگو مگو کردیم. اصلا ما به همین بگو مگوها زنده ایم. [مثبت اندیش باش!] اصلا اگر قرار باشد ما همه  َ ش آشتی باشیم به چی این رابطه دل خوش کنیم؟! اصلا اگر قرار باشد ما در هفته یک یا دوبار تو سر و کلۀ همدیگر نزنیم به شخصه دستم را به نشان اعتراض بالا می آورم و محکم بر سر الف می زنم که من شکایت دارم، آقای سین! 

من رابطه مان را با همین بحث ها و بگو مگوهای هرچند الکی اش دوست دارم. 3> 


dl: Carina Round - Same Girlxxx 


پ.ن: این آهنگُ تو گشت زنی های اخیر پیدا کردم. تا عصر هم با mom همخونی می کردیم و نوبتی اجرا می کردیم. اصنــــ عاااااااالی! :) :)