- وقایع نگار
- چهارشنبه ۱۶ دی ۹۴
- نظرات [ ۱۲ ]
- وقایع نگار
- چهارشنبه ۱۶ دی ۹۴
- نظرات [ ۹ ]
امشب انگشت َم به طرز رقت برانگیزی زیر در اتاق ماند و من به بهانۀ درد سه دقیقه ای ِ [در لحظه] فاجعه بارَش به گریه افتادم.
تا حالا اِنقدر یکدفعه احساس بدبختی کرده اید که به حال تَرَک ِ دیوار گریه کنید؟
برای من دقیقاً همین اتفاق رُخ داد.
اعتراف می کنم درد ِ چند دقیقه ای اش می ارزید تا به حال بیچاره ام سی دقیقه بلند بلند هق هق بزنم.
این اخیر آنقدر بار بدبختی روی دوش هایم سنگین می زد که ترجیح می دادم در جِلد ِ یک بچۀ چهار ساله فرو بروم و با صدای جیغ جیغو گریه کنم تا این که در قالب خانمانه اَم بمانم و بی صدا اشک بریزم.
بحث های جدید، داستان های ختم شده به اعصاب های به هم ریخته، استرس امتحانات و از همه مهم تر صحبت کردن با امیر آن هم سر ِ شب به همه احساس های بدَم دامن می زد انگار.
آن حال ِ به هم ریخته اَش... باعث ِ به هم ریختگی من هم شده بود ناخواسته.
+ به اتفاق های اَنگشتی تان بی اعتنا نباشید! چه بسا به بهانه شان یک دل ِ سیر تخلیه شوید.
- وقایع نگار
- دوشنبه ۱۴ دی ۹۴
- نظرات [ ۶ ]
حـسادت زن به زن خیلی صادقانه تر از حسادت مرد به مرد ِ ...
+ نه؟ :|
- وقایع نگار
- دوشنبه ۱۴ دی ۹۴
- نظرات [ ۹ ]
- وقایع نگار
- جمعه ۱۱ دی ۹۴
- نظرات [ ۱۸ ]
وقتی فکر می کنم هر مردی [هر چقـــدررررر سِفت ُ سخت ُ بی اعتنا] بالاخره قراره یـہ روزی دلش برای یکی بلرزه و
فقط و فقط قربون صدقـہ اون بره طوریکه هیچکس حتی فکرشُ هم نمی کرده تا قبل از اون از این کارا بلد باشـہ،
قلبم درد می گیره برای زنی که تو گذشته خودشُ برای اون مرد به آب و آتیش زده.
- وقایع نگار
- سه شنبه ۸ دی ۹۴
- نظرات [ ۸ ]
- وقایع نگار
- دوشنبه ۷ دی ۹۴
- نظرات [ ۹ ]
امروز استخر سه چهارتا زن ِ مُسِن که دو جلسه پیش هم آمده بودند را دیدم.
سه چهارتا زن ِ مُسِن ِ شاد یا به ظاهر شاد؟ واقعاً نمی دانم. ولی به نظر من همین که هِمّت کرده و آمده بودند خیلی بود.
یادم نیست تینیجِر بازی های آن ها را کِی خودم برای خودم انجام دادم. در استخر ستاره ای شکل ایستاده بودند، بلند بلند می خندیدند. کیک ِ تولد را که از یخچال هتل آوردند روی میز گذاشتند، دیگری میوه ها را خُرد می کرد. آنقدر غرق کارهایشان شده بودند که انگار نه انگار شیر حمام را باز گذاشته بودند و آب به صورت فواره ای این ور و آن ور را خیس می کرد.
با اوج ِ موزیک می رقصیدند و پایکوبی می کردند.
من هیچ وقت تصوری از آینده اَم [چهل سالگی حتی کمتر] نداشته ام ولی اگر قرار بود یک زن ِ مُسِن شوم قطعاً دلم می خواست آن زن پوشیده در مایوی سُرخابی با کلاه نقره ای که با استایل و پِرِستیژ ِ خاص در آب کِش و قوس می آمد، می شدم.
- وقایع نگار
- يكشنبه ۶ دی ۹۴
- نظرات [ ۷ ]
من از تمامـ ِ مردها به تو پناه آورده اَم؛
این را اِمشب وقتیکه با آقای الفــ حرف زدم، فهمیدم.
حرف را عوض می کنی یعنی دلت نمی خواهد به آن موضوع حتی فکر کنم. از استخر می پُرسی. بدتر داغ دلَم تازه می شود.
اِی وای که اگر تو نبودی...
اِی وای که اگر تو نباشی...
به حتم دیوانه شدن َم حتمی ست.
حرف های روژین را برایت بازگو می کنم. اِنگار که حرف های خودم است. همزمان اَشک هایم جاری می شود. روحـاً سنگین شده اَم. از دست هم جنس های از خدا بی خبرَت عصبانی اَم. پشیمان شده ای... از وضع پیش آمده. رفع و رجوع می کنی ولی دیر شده. زخم کهنه اَم بدجور سر باز کرده...
در این اوضاع ِ فقط ممکن دلگرم َم به بودن تو.
- سمفونی صد و نود و سوم: خیالات مغشوش
- سمفونی صد و نود و دوم: واژه به واژه درک کن
- سمفونی صد و نود و یکم
- سمفونی صد و نودم: خصوصے |1|
- سمفونی صد و هشتاد و نهم: بوت [بوی تو]
- سمفونی صد و هشتاد و هشتم: غریبه تر از هفت پشت آشنا
- سمفونی صد و هشتاد و هفتم: پُرروش نکن!
- سمفونی صد و هشتاد و ششم: حال زار کودک درون
- سمفونی صد و هشتاد و پنجم: نامه ای به فرزند در آن سوی ماورا
- سمفونی صد و هشتاد و چهارم: می شود فاش همه
- دی ۱۳۹۵ ( ۱ )
- آذر ۱۳۹۵ ( ۲ )
- آبان ۱۳۹۵ ( ۲ )
- مهر ۱۳۹۵ ( ۷ )
- شهریور ۱۳۹۵ ( ۱۳ )
- مرداد ۱۳۹۵ ( ۸ )
- تیر ۱۳۹۵ ( ۱۵ )
- خرداد ۱۳۹۵ ( ۱۱ )
- ارديبهشت ۱۳۹۵ ( ۷ )
- فروردين ۱۳۹۵ ( ۵ )
- اسفند ۱۳۹۴ ( ۱۲ )
- بهمن ۱۳۹۴ ( ۱۰ )
- دی ۱۳۹۴ ( ۱۸ )
- آذر ۱۳۹۴ ( ۱۴ )
- آبان ۱۳۹۴ ( ۲۲ )
- مهر ۱۳۹۴ ( ۱۴ )
- شهریور ۱۳۹۴ ( ۶ )
- مرداد ۱۳۹۴ ( ۳ )
- تیر ۱۳۹۴ ( ۱۹ )
- خرداد ۱۳۹۴ ( ۴ )
- سمفونی صد و شصت و یکم: Daddy تُخس My
- سمفونی صد و پنجاه و هفتم: #بے پدر
- سمفونی صد و شصت و سوم
- سمفونی صد و پنجاه و نهم: Congratulations To A&R
- سمفونی صد و شصت و چهارم: باریدم
- سمفونی صد و چهل و پنجم: "بختیاری بودن" Be Proud Of
- سمفونی صد و پنجاه و یکم: وحشت در پارک سوزنے
- سمفونی صد و پنجاه و چهارم: من و تو
- سمفونی صد و پنجاه و ششم: یاس
- سمفونی صد و پنجاه و سوم: You Is Good
- سمفونی پنجاه و هشتم
- سمفونی چهل و ششم: نخوان مرا
- سمفونی صد و چهل و ششم
- سمفونی صد و پنجاه و پنجم: و باز غم
- سمفونی صد و چهل و هشتم: مرگِ بدی
- سمفونی صد و چهل و پنجم: "بختیاری بودن" Be Proud Of
- سمفونی نود و نهم: جُنون ِ همبرگری!
- سمفونی شصت و هشتم: ع
- سمفونی صد و پنجاه و یکم: وحشت در پارک سوزنے
- سمفونی پنجاه و سوم: یادم هست! یادت نیست؟
- سمفونی صد و پنجاه و یکم: وحشت در پارک سوزنے
- سمفونی شصت و دوم: 00:20
- سمفونی صد و چهل و ششم
- سمفونی صد و پنجاه و پنجم: و باز غم
- سمفونی صد و چهل و سوم: بی ثباتی
- سمفونی نود و نهم: جُنون ِ همبرگری!
- سمفونی هشتاد و ششم: زن ِ بدموقع
- سمفونی صد و چهل و هشتم: مرگِ بدی
- سمفونی شصت و هشتم: ع
- سمفونی نود و دوم: محض ِ بیخودی