1. امروز از آن روزهای خسته کننده بود. از آن ها که انرژی ات برای به پایان رساندشان کم می آید. اگر یکم دلسردی و بی انگیزگی چاشنی َ ش کنم، توصیف حال من است. 

فکر کن با انرژی برای کاری وقت صرف کنی، تصور کنی تلقین های مثبتت بی نتیجه نخواهد ماند و تو می توانی! ولی نهایتاً ببینی "دووووفـفسکککک"... :| 

همچین هم موفق نشدی. پس اثر این همه موج مثبت چه شد؟ دلداری به خودت؟! واقعیت این است برای من همیشه اتفاق های خوب وقتی می افتند که من بدترین هایشان را در ذهنم تصور می کنم. 


2. روژین می گفت: "میخوام کلاس رقص بذارم. اینجا از صدای موزیک [دوبس دوبس] می لرزه، همه میزنیم و میرقصیم. انگار که یک پا پارتی!! سوت، جیغ، دست دست..." 

اوج می گرفت و من :| نگاه َ ش می کردم. تا جایی که یادم می آید جز یک بار آن هم وقتی 7 سالم بود نرقصیدم که همان هم به لطف یکی از اقوام در جشن تولد پسر عمه ام بلندم کردند و قـــر قــــر.

زیاد از امروزم در شنا راضی نبودم. احساس می کنم مربی خصوصی ام همان عمومی است با فرق این که کمی رودروایسی می کند از این که راه به راه جلویم رژه کنان با موبایل ور بزند. آن وقت وجدان یکی که برای آب درمانی می آید گل می کند و سعی می کند حرکات دست و پا را مدام یاورآوری کند و من یکبار تو حالت غرق شدگی در آب فرو رفتم و یکی در میان روی آب قرار می گرفتم. تنها خوبی َم این است که اصـــــــــــلاً ترس به دلم راه نمی دهم. :| خیلی خونسرد و بی تفاوت تا حدی ریلکس. 

حتی وقتی انتظار دلداری از الف را داشتم و چیزی ندیدم بی اعتنا بودم. بدون این که تلاش کنم تا توجهی جلب کنم. 


3. فردا هم کلاس دیگرم شروع می شود و من فکر می کنم طی جوگیری تصمیم گرفته بودم این کلاس را ثبت نام کنم و حالا... مردد بین رفتن یا نرفتن. هم می خواهم بروم هم نمی خواهم...


4. عصر کُلـی بیهوش شده بودم. آنقدر که یک خواب مسخره را می دیدم و دَم از بیدار شدن نمی زدم. خواب می دیدم یکی من و میم را گرفته به خانه اش برده، خیلی اتفاقی ما با آمدن عمه هایم سورپرایز شدیم. رد و بدل شدن احساس هایمان در خواب شگفت انگیز بود انقدر که خواب واقعی می نمود. تحت تاثیر خواب بلافاصله به پسر عمه ام پیام دادم. شاید چند ماهی می شد از هم خبر نداشتیم. 


5. من وقتی بعضی وبلاگ ها را می خونم. » [ :| ]

از شدت لوس بودن بعضی وقایع... نمی دانی چه عکس العملی نشان بدهی.


6. چند فیلم را دیدم.

Inside Out به پیشنهاد یاسی ترین [ 3> ] که از آن نوع فیلم های دخترانۀ ملایم بود. 

Inside Out


و Rust and Bone به خاطر موضوع ِش که به نظرم جذّاب می آمد ولی بعد از دیدن ِش کُلـی دپ شدم. :|

Ruse and Bone