همیشه روزهای خاص احساس های خاص می طلبد و دقیقاً در همان روزهای خاص هیچ احساس خاصی نمی توانی داشته باشی چه بسا همۀ کائنات دست در دست همدیگر می دهند تا آن روز را به یک روز فوق العاده معمولی تبدیل کنند تا وقتی روزهایت را ورق زدی نیشت بسته شود. 

این ماه پر از اتفاقات تولدی است. دیروز که تولد دایی، امشب راس ساعت دوازده تولد الف و به فاصلۀ هشت روز تولد اینجانب است. 

و من بیشتر از این که به فکر بیست و هشتم باشم به امشب فکر می کنم. به این که قرار است اولین نفری باشم که به الف تبریک می گوید. همچون پارسال... که سیزده روز پس از آشنایی ـمان تولد الف می شد.

من مرداد را با این همه اتفاق بی دلیل دوست دارم. 

برعکس من که برای تولد الف از هفتۀ پیش تا الان هزاربار ذوق مرگ شده روزی شصت بار به خودش می گفتم "بیستم چه خبر است؟"، هیچ اشتیاقی ندارد. حتی وقتی صبح ساعت یازده و چهل و پنج دقیقه از خواب بیدار شد، بعد از ناهار باز خوابید. 

الف نسبت به روزهای تولد حساسیت دارد. انگار که می خواهد فقط بگذرند. عیناً من که اصلا از روز تولد خودم خوشم نمی آید. فقط از عدد روزم خوشم می آید و این که بدانم چه کسی روز تولدم را یادش مانده... البته انقدر از روز قبل به بقیه گوشزد می کنم که محال است فراموش کنند.

دوست دارم بدانم چه کسی به الف تبریک می گوید و در ذهنم اولین کَس "آ" و "پ" می آیند. "پ" از قبل تر ها برای این روز برنامه ریخته بود و "آ" هم که محال است فراموش کند. از برادر به الف نزدیک تر است. به "نون" که فکر می کنم برق از سرم می پرد. اگر یادش باشد و پیام بدهد مو از سرش می کنم! 

بقیه هم که حتماً مثل پارسال... 

به تنها کسی که ذوقم را نشان می دهم نیلوفر است. با یک Pm می گویم: فردا تولد الف است! با کلی شکلک و... 

می گوید: فکری برای کادو کرده ای؟ 

شوخی می کنم و می گویم: من خودم کادوام. کادوی الهی. 

می خندد و کلی تبریک می گوید. می دانم خوشحال نیست. دعا می کنم کاش بشود خوشحال باشد. اینطوری...

می گوید: حالا جدی خودش کجاست؟

می گویم: خوابیده... امروز سرش یکم شلوغ است. زیاد به تولد فکر نمی کند.

می گوید: آدم بی ذوق باشد ولی پست و عوضی نباشد. 

می دانم از چی و کی حرف می زند. پیگیر نمی شوم. هنوز هم ناراحت است. از "آ". "آ"ی لعنتی! و این "آ"ها زیاد هستند. 

به الف فکر می کنم. به این که چقدر خوب که هست... و به امشب ساعت دوازده. باز پر از شوق می شوم. پر از ذوق. 

می دانم که این پست می توانست عاشقانه تر باشد.

رمانتیک تر.

پر از گل و بلبل ولی من به احساس درونی ام دلخوشم. در این لحظه ها نوشته زیاد اعتباری ندارد.


+ از پیش نوشته شده.