سمفونی سوم

1. شاید مهم نباشد پس از یک آشتی مضحک با مهم ترین فرد زندگی ام دوباره درگیر کشکمش شدم. شاید مهم نباشد امشب نهایت سعی ام بر این بود که دور این دوری عذاب آور سه روزه را خط  بکشم اما یک هیچ گنده عایدم شد! شاید مهم نباشد با ت، میم و الف یکجا جمع شدیم آن ها گفتند و خندیدند و کک ت نگزید که حالم آشفته است.

شاید مهم نباشد اما هست...

اگر نبود مجبور نبودم برای لکه های افتاده بر صفحه گوشی موبایلم بهانه بیاورم یا وسواس گونه آخرین تایم اپلیکیشن های مضخرف را چک کنم. 

 

2. چه خوب وقتی دارم در تنهایی مطلق ناخواسته ام غرق می شوم و دست و پا می زنم با حرف های کوتاه ولیکن آرام بخشت نجاتم می دهی

درواقع من اصلی را به یادم می آوری

تو تداعی گر منی


پ.ن: یاد باد آن روزگاران! یاد باد!

dl: Karen Homayounfar - Wooden Bridge

سمفونی دوم

1.آقای الف آنلاین بود.

آقای الف هر روز صبح آنلاین می شود. انگار که ساعت چک کردن Pm کانتکت های گوشی اش با بیدار شدن من یکی است. 

دستم می رفت و نمی رفت که Pm بدهم. آخر هم ندادم...

اشتباه برداشت نکنید! 

آقای الف آن پسر خوش قد و قواره سوار بر آخرین مدل اسب رویاهای من نیست...

اگر بخواهیم از دورترین مسیر خونی هم حساب کنیم می بینیم الف نزدیک ترین نسبت خونی ولیکن دورترین نسبت قلبی را دارد.


2.دیشب Brothers را دیدم. 

شیفتۀ ناتالی [من] محو حرکات ریز و ظریف او دستمال کاغذی کش می رفت! 

فِیس نقلی، اندام ریزه میزه و بازی زیر پوستی این زن محشر است. م ح ش ر.

البته که فیلم عالی بود. به علاوۀ جیک، توبی و...


3. آن یکی دیگر آقای الف هم هست.

آقای الف زیاد حرف نمی زند. دو سه روز شاید بیشتر است روزۀ سمفونی سکوت گرفته که البته عجیب نیست.

به هر حال دلایل خودش را دارد اما انگار نمی داند سکوت او در این روزهای مکرر آزاردهنده ترین چیزی است که می توانم از او انتظار داشته باشم.

وقتی آن یکی مود آقای الف به این یکی مودش غلبه کند، آدم قبلی یا حتی اصلی بازمی گردد. 

سمفونی اول

شنبه - 30 خرداد 1394، ساعت 03:10 

و باز من... این بار اینجا

دارم فکر می کنم این چندمین باره تصمیم گرفتم وبلاگ نویسی کنم ولی هربار به دلایل ظاهرا موجه [لااقل برای خودم] تعطیل کردم.

از آن مهم تر، مطمئن نیستم تا کی اینجا می نویسم.

پ.ن: اقتضای ارضای روح منِ مودی
نوشتـہ هاے یکـ مبتلا بـہ پارادوکسُ مےخونے...